همین یکماه پیش بود که عناصر متفرقه اردوی راست تر حکومت اسلامی موسوم به "اصولگرا" پشت سرهم موعظه میکردند و در باره سخنان "نغز" رهبرشان خامنه ای راجع به "جذب حداکثری و حذف حداقلی" منبر میرفتند. همان روز ما گفتیم عاقبت این فرمایشات ملوکانه اسلامی به همان نتیجه ای خواهد رسید که بار اول رسید. دعواهای درون حاکمیت تشدید خواهد شد و همینطور هم شد. دیگر کسی درون حکومت هم برای "رهبر" و سخنانش جدیتی قائل نیست. پشم کلاه آقا ریخته است. دولت ساز خودش را میزند، مجلس اوباش را هیچ کاره میداند و خودش را "در راس امور"! مجلس پاسخ دندان شکن میدهد و تذکر جمعی و تهدید به استیضاح رئیس جمهور. آن یکی از "بنی صدریزه" شدن میترساند. رئیس قوه قاتلیه موسم به قضائیه معلم ادبیات رئیس جمهور میشود و تذکر میدهد که با ادبیات لمپنی حرف نزند و "متین و فاخر" باشد! از برادران لاریجانی تا باهنر و توکلی و مطهری و دیگران هر که به فراخور حالش به احمدی نژاد حمله میکنند و احمدی نژاد همه شان را به هیچ میگیرد. جناب رهبر هم مرتب ژست میگیرد و توصیه میکند اما کی است که گوش کند.
مانور و جدل لفظی و همیشگی باندهای اسلامی را نباید جدی گرفت چون امری برسر قدرت و ثروت و بقای نظام منحوس اسلامی است. آنچه که در این میان قابل دیدن است اینست که راس حکومت اسلامی هم نمیتواند جنگ باندهای اسلامی را کنترل کند. حکومت ازهم پاشیده شده است، اتوریته و اعتبار نهادهایش برای خودی ترین خودی ها زیر سوال است. ایجاد حداقل انسجام درون حکومتی برای وقت خریدن و تخفيف بحران به یک معضل جدی تبدیل شده است. دم به دقیقه تهدید میکنند که "سران فتنه" را میگیرند و زندان میکنند و روز دیگر سفرای "توبه کنید و برگردید" راه می اندازند. دیگر در این حکومت مردم ناراضی که سهل است دایناسور آخوندهای تا مغز استخوان مرتجع هم مورد تعرض اند. در بالا میجنگند و دندان به هم نشان میدهند و در پائین از مردم قربانی میگیرند. آنچنان وحشتی سراپای حکومت را فرا گرفته که هر روز با توطئه و تمهیدی وسائل توجیه کشتار و اعدام راه می اندازند. به خودشان و آینده شان اطمینان ندارند میخواهند نشان دهند هنوز میتوانند بکشند و سرجایشان هستند.
اما وحشت حکومت علیرغم سبعیت اسلامی اش بروشنى نمايان است. میخواهند با حذف سوبسیدها و سیاست فقر و فلاکت شدید طبقه کارگر هم درد بی درمان اقتصاد ورشکسته شان را التیامی بدهند و هم با سلاح فقر طبقه کارگر را در جستجوی نان به اسارت بکشند. اما هر بار که "استخاره" میکنند که از فلان روز طرح را اجرا میکنیم ناگهان کابوس مشتهای گره کرده و فریاد سهمگین جمعیت وسیع گرسنگان را در مقابل خود میبینند. این وحشت حکومتی از اجرای طرح ریاضت اقتصادی انعکاس وحشت از طبقه کارگری است که به خاک سیاه نشانده شده است و بطور واقعی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. میدانند بحدی نارضایتی های اجتماعی تلمبار شده است که فرق نمیکند چه واقعه ای چاشنی انفجار شود. اگر بتوان در دانشگاه را تخته کرد و سروش نامی را برای کشتار به دانشگاهها اعزام کرد اما نمیتوان در صنایع را گل گرفت و کارگران را دسته جمعی اخراج کرد. لذا تظاهر به قدرت و استحکام میکنند، سخنگویان و مزدوران سرمایه اندرباب شوک اقتصادی وراجی میکنند و همزمان از عواقب آن میترسند و وحشت شان را به همديگر انتقال ميدهند. یک جا میروند شعار میدهند و دنیا را بمصاف میطلبند و یکجا پیام مذاکره میدهند. هر جای این حکومت را که ورانداز میکنید تصویری جز تلاشی و انشقاق، بی اعتباری اجزا و کل حکومت، بالا کشیدن اموال و رو شدن دزدیها، سرکوب و آماده باش، اعدام و تهدید به اعدام، تروریسم و قتل عام، و همزمان وحشت از سرنگونی را نمی بینید.
این حکومت که نمیتواند خودش را جمع و جور کند چطور میتواند کارگران و اکثریت مردمی را مجاب کند که کارد به استخوانشان رسیده است؟ چطور میتواند روز دوش اختناق سیاه اسلامی و ماشین اعدام رکورد فقرو فلاکت را بشکند و هنوز سرپا باشد؟ سرکوب همواره برای دوره ای جامعه را محتاط میکند اما بحران را حل نمیکند. تا امروز هرچه از دست شان آمده انجام داده اند. اعدامهای دسته جمعی و روزانه صدها نفر، حکومت نظامی مستمر، تحمل نکردن حتی مسلمان های مرتجع و آدمکش پاره تن رژیم، و بی اعتباری مطلق نظام اسلامی حتی در درون خودیها همه تشدید بحران حکومت اسلامی را نشان میدهد. جامعه نیز این وحشت عمیق را در سراپای این نظام میبیند و مترصد فرصت است. چیزی عوض نشده است. مولفه های اساسی بحران حکومتی سرجایشان هستند و هر روز تشدید میشوند. بحران اقتصادی و تشدید آن، زمینگیر شدن اقتصاد مملکت و تعطیلی وسیع مراکز صنعتی و بیکارسازیهای میلیونی، تاثیرات مخرب تحریمهای اقتصادی بر معیشت طبقه کارگر و مردم زحمتکش، گرانی و تشدید فقر و گرسنگی، و چشم انداز وخیم تر شدن وضعیت معیشتی دهها میلیون نفر٬ بحران سیاسی را تشديد ميکنند. این واقعیت سر سخت یعنی ناتوانی حکومت برای مواجهه با پیامدهای سیاست ریاضت اقتصادی است که خود را دیکته میکند و علیرغم اشتهای اژدها وار سرمایه برای اجرای سیاست ریاضت اقتصادی دست و پایشان را به لرزه افتاده است. ما از همان ابتدا تاکید کرده بودیم که این طرح قابل اجرا نیست. بدلیل وضعیت کنکرت حکومت و ناتوانی اش در مقابل پیامدهای اجتماعی آن و نه بدلیل نخواستن سرمایه داران و حکومت اسلامی شان.
بحران جمهوری اسلامی همه جانبه و فلج کننده است و تشدید بحران در هر قلمرو به تشدید بحران در کل حکومت و لاجرم تشدید جدال جناح های آن منجر میشود. طبقه ما، اردوی بردگان مزدی٬ باید در پس وحشت حکومت سرمایه قدرت خود را جستجو کنیم. باید به این قدرت واقعی متکی شویم و آنرا سازمان دهیم و بمیدان بیاوریم. باید علیه گرانی و فقر و راهزنی سرمایه داران اسلامی ایستاد و این طرح ریاضت اقتصادی را با حکومت ریاضت و جنایت درهم بکوبیم. باید همه جا دسته جمعی از پرداخت قبض های آب و برق و گاز امتناع کنیم. باید علیه هر نوع توجیه گرانی و چاپیدن مردم به اعتراض دسته جمعی برخیزیم. نه فقط باید مانع شد که کالاهای مورد نیاز را با قیمت چند برابر بفروشند بلکه پرچم رفاه همگانی را برافرازیم و دولت را موظف به تهیه امکانات تحصیل و آموزش رایگان، ارائه نیازهای طبقه کارگر و مردم زحمتکش متناسب با سطح دستمزدها کنیم. باید اعلام کنیم که هیچ دولتی حق ندارد بخاطر چرندیاتی مانند "منافع ملی" و "رشد اقتصاد ملی" و نسخه ریاضت کشی٬ طبقه کارگر و میلیونها خانواده کارگری را به فقر و گرسنگی محکوم کند. این ثروتهای نجومی و باد آورده در دست سرمایه داران و حکومت انگلی شان محصول کار و تولید طبقه کارگر است. ما کارگران بدهی ای به کسی نداریم و از کسی گدائی نمیکنیم. دولتی که نمیتواند معیشت کارگر و خانواده کارگری را تامین کند باید گورش را گم کند. طبقه کارگر و حکومت کارگری تضمین میکند که تمام آنچه را که بورژوازی قادر به تامین آن نیست به بهترین و وسیع ترین شکل تامين کند.
جمهوری اسلامی هر روز بیشتر از دیروز در باتلاق بحران همه جانبه اش فرو میرود. این حکومت بدون تلاشی به اندازه کافی موثر نمی افتد. این حکومت را باید انداخت و این در توان طبقه کارگر متشکل است. کلید پیشروی متشکل شدن علیه فقر و گرسنگی و سازماندهی مقاومت و اعتراض انقلابی در مقابل سیاستهای حکومتی است که تصور قدرت اعتراض طبقه ما آن را در وحشت عمیق فرو برده است. باید قدرتمان را دریابیم، سازمانهای توده ای و شورائی مان را همه جا برپا کنیم، سلاح اعتصاب و اعتراض و امتناع از پرداختن قبضها را بدست گیریم، در حزب ضد حکومت اسلام و سرمایه، حزب اتحاد کمونیسم کارگری متشکل شویم، و برای تعیین تکلیف نهائی با حکومت مرتجع اسلامی فقر و فلاکت و برپائی جامعه آزاد کمونیستی بمیدان بیائیم. *